سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد به بینش می رسد . [امام علی علیه السلام]

باقر

 
 

 

 

همان طور که در قرآن مجید آمده و نیز چندین بار هم آمده است کسانی که توبه خالصانه کنند و اعمال صالح انجام دهند نه تنها خداوند اعمال بد آن ها را میبخشد بلکه گناهان آنهارا نیز به ثواب تبدیل میکند که آیه را در زیر ذکر نموده ایم :

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا [1][1]

مگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و با ایمان به خدا عمل صالح انجام دهند پس خدا گناهان آنها را مبدل حسنات گرداند که خداوند آمرزنهد مهربان است .

حالا این مسئله بیان می شود که باید دو کار انجام داد تا منظور فوق محقق شود .

1- توبه نصوح یا خالصانه

2- انجام دادن عمل صالح

هر این دو شرط لازم است . یعنی اگر ما عمل خوب انجام داده و بعد با گناهی همه آن را بسوزانیم فایده ای نخواهد داشت و یا بلعکس . مسئله توبه مسئله سختی به نظر میرسد

اما کار بسیار آسانی میباشد ، کافی است یک بار در مورد گناهی به شیطان لگد بزنیم دیگر کم پیش می آید در مورد آن گناه سراغ ما بیاید . پس توبه این است که ما همیشه به فکر پشیمانی از گناهان خود باشیم و به این هیچ وقت فکر نکنیم که دو باره به سراغ آن گناه برویم . 

اما عمل صالح : در عصر ما بهترین عمل صالح دعا برای فرج قائم آل محمد (عج) است

 

که البته در کتاب ((مکیال المکارم )) حدود 100 فایده دیگر برای دعا بر حضرت مهدی ذکر شده که آن ها را نیز کم کم ذکر میکنیم . پس امیدواریم که هم ما و هم شما بتوانیم از این فرصت عالی استفاده عالی را ببریم .

1فرقان -70 و مانند آن : هود-114 زمر-53 انفال-38 آل عمران-135 نسا-22،23،30،64،110 بقره-275 مائده-95،34،39




 

 



 
خواهش از خوانندگان محترم(شنبه 87 آذر 30 ساعت 1:24 عصر )
منتظر مطالب جدید شما عزیزان هستم تا از اون استفاده کنم و بقیه هم فیض ببرند مطالب خودتون رو به آدرس

R_nassiri@yahoo.com  زیر بفرستید. وبلاگ مال شماست ما نویسنده ایم



 
جوان(شنبه 87 آذر 30 ساعت 1:16 عصر )

جوان در نگاه امام صادق علیه السلام

 

نسل نو و امام صادق علیه السلام

نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشت ‏شخصیت، تکریم استعدادها و صلاحیت‏ها، احترام به نیازها و توجه به قلب‏هاى ‏پاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبت‏آمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت  بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مى‏نشست، زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیده‏اى که امام بدان اشاره نموده مى‏فرماید:

«انهم اسرع الى کل خیر»  جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مى‏آورند.

رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:

«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده‏»

سفارش ى‏کنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفى‏ترند. امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یاران‏ ونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مى‏ساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق‏» براى پیام‏رسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که به‏مدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید: به بصره رفته بودى؟ آرى! اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟ اندک است! مى‏آیند ولى کم!! جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگران ‏پیشتازترند. جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت‏» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن نعمت‏ خداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى‏» و «رفتنى‏» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پس‏از آن به ارث نمى‏گذارد. زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه‏ گرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فن‏ بهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بى‏نظیرى است که برما مى‏گذرد; این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت: «من انتظر عاجلة الفرصة مواجلة الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت‏»

به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن‏را تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیرا کار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.



 
چند داستان با ذکر منبع(دوشنبه 87 اردیبهشت 23 ساعت 9:37 صبح )

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در  خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند  واو را به بیمارستان رساندند.
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله  دارد ونیازی به عکسبرداری نیست"
پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند.    
پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!"  
پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم  نمیشناسد."      
پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را می شناسم."

 

راه بهشت

 

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده ‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان کرد و گفت: "روز بخیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خیر، اینجا بهشت است."
- "
چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: "می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید."
-
اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: " روز بخیر!"
مرد با سرش جواب داد.
-
ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
-
بهشت
-
بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
-
آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند:" باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! "
-
کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...
 
بخشی از کتاب "شیطان و دوشزه پریم "
 
پائولو کوئیلو

 

تلاش خود را بکنید

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند :
دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه حرفهای آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید؟
 
به زودی خواهید مرد . بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد .
بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار؟
اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد و بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟
معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند .

http://rrp.blogfa.com

 



 
فریاد عشق(سه شنبه 87 اردیبهشت 10 ساعت 4:55 عصر )

ای عشق جواب درد هایم بودی تا از غم هایم نیز لذت ببرم.

تو به فریادم رسیدی پس تو را فریاد خواهم زد



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 4477  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «